فصل دوم: عوامل کلیدی موفقیت، شکست و پیش‌ران‌های شهر دانایی

بیشتر شهرهایی که در جستجوی یافت جایگاه خود به عنوان یک شهر دانایی هستند از هنگامه های همسانی گذر می کنند که شامل تحلیل ژرف وضعیت موجود، تعریف چشم انداز و راهبرد، پیاده سازی طرح عملیاتی، با توجه ویژه به منظرهایی پایه همچون بازآفرینی در زیرساخت های سنتی و سرمایه-گذاری در زیرساخت های فناوری می باشد. برای موفقیت در گذر به یک شهر دانایی چند عامل است که در همه ی مدل های توسعه‌ای شهر دانایی مشترک می باشند. اولین عامل، ایجاد یک حس اضطرار است . زیرا باید یک اعتقاد به لزوم تغییر وجود داشته باشد. شهرهایی که در گذر به اقتصاد دانایی محور گام برداشته اند، به صورت عموم، دچار شرایط دشواری بوده اند؛ مانند:

الف) رکود در صنایع جاری کلیدی خود؛ مانند از دست دادن بازارهای اروپای شرقی برای شهر استکهلم، بخش صنعتی در دوبلین و لیون و پایان مقاطعه کاری نظامی در سان دیگو
ب) کمیابی منابع محلی؛ مانند کاهش مواد خام در سنگاپور، سیاتل و استکهلم
ج) افت بها و افول مرکز تجاری شهر در برابر بخش کلان؛ مانند بوستون، سان فرانسیسکو، شیکاگو و دنور
عامل موفقیت دوم، نقش پیشتازی فعالان محلی (بخش عمومی و هم بخش خصوصی) است. هر چند که برای رشد و توسعه ی یک شهر، حمایت روشنِ سطوح بالای دولتی لازم است ولی بدون فعالیت مثبت و تأثیرگذار رهبری محلی، نتایج چشمگیری حاصل نمی آید.
برای نمونه در استکهلم، نهادهای یادگیری عالی از سال 1998، پاسخگویی در برابر توسعه ی اقتصادی محلی و منطقه ای را عهده دار شده و در بنیان شرکت های جدید شرکت می نمایند. افزون بر این، در بیشتر شهرها، بازیگران بخش خصوصی نقش پیشتازی را در تعریف و پیاده سازی چشم انداز و راهبرد به عهده گرفته اند. برای نمونه، بخش خصوصی در رنسانس شهرهایی همچون لیون، بارسلونا و آسیتین، همبستگی از خود نشان داده است.
عامل سوم موفقیت، هدف قرار دادن فرصت ها و ثبات و پایداری در پیاده سازی راهبردها است. شهرهایی که در گذار به شهر دانایی گام برمی دارند باید بر کاربرد چشم انداز و راهبرد تدوین شده ی خود پایدار بمانند. برای نمونه در دوبلین، هر پروژه ی پیشاهنگ باید با راهبرد شهری هماهنگ باشد. در استکهلم، تمام پروژه های توسعه ای باید در خط یکی از چهار بخشی باشد که جامعه به عنوان برتری های خود برگزیده است (فناوری های اطلاعات، رسانه ی نوین و اینترنت، فناوری زیستی و زیست پزشکی و فناوری های زیست محیطی).
چهارمین عامل موفقیت، سرمایه گذاری مالی قوی و پیگری پیوسته‌ی اهداف است تا که تغییرات برجسته و پایدار نمود یابند. سرمایه گذاری ها چشمگیر و طولانی مدت بوده و با چشم انداز رهبری مورد حمایت قرار می گیرند. شهرهای دانایی موفق نه تنها از منابع مالی بخش دولتی و خصوصی بهره برده اند بلکه با برقراری سیستم مالیاتی و جذب سرمایه گذاری عمومی، در سطح ملّی و فرا ملّی نیز اهتمام ورزیده اند.
این شهرها همچنین برای تضمین آن که عوامل بنیادی جهت توسعه، جذب و ابقاء کارگران دانایی در سال های پیش رو به کار آیند، گام هایی برداشته اند. شهر دنور، سه میلیارد دلار را برای بازتوسعه‌ی بخش مرکزی تجاری خود هزینه نموده است. شهر بوستون نیز 60 میلیارد دلار برای باز نوآفرینی شهری و بهبود پیوندهای گسترده ی خود تا حد یک سیستم ترانزیت عمده هزینه کرده است. چنین سرمایه گذاری هایی نیز طی چند سال گذشته توسط بارسلونا، لیون و دوبلین انجام پذیرفته اند.
در نهایت، موفقیت در این پروژه های پیشاهنگ بستگی به تلاش هایی دارد که تضمین کننده‌ی آن باشند که زیست روز به روز در این شهرهای تغییر یافته و همچنین کارآمد و لذت بخش‌تر شده باشد. در بارسلونا و بوستون، تلاش ویژه ای جهت حفاظت از ویژگی های متمایز کننده ی بخش های میراثی شهر روی داده است. افراد خارجی که برای کسب و کار به بارسلونا می آیند، یک دفتر کار با کامپیوتر و اتصال اینترنتی نیز برای آنها فراهم آورده می شود.
همچنین شهرهای دانایی موفق، سرمایه گذاری نیز بر پروژه های پیشاهنگ، با گستره ی اثر در عرصه-ی دولت الکترونیک، به انجام رسانده اند. برای نمونه در دوبلین، خدمات تحت وب برای افراد و نیز کسب و کار فراهم آمده است.
جان کلام آن که شهرها در دوران اقتصاد دانایی محور، سرمایه گذاری کلانی را در راهبردهایی که آنها را از دید کارگران دانایی پر جذبه جلوه گر می نمایاند، به انجام رسانده اند (9).
از این رو به نظر می رسد که فرایند توسعه به سوی شهر دانایی نه ساده و آسان و نه تند است. از -آنجا که مفهوم شهر دانایی به منظرهای بسیار متفاوت زیستِ درون شهر می نگرد، هر تلاشی برای توسعه ی شهر دانایی باید به صورت فعالانه از سوی پیکره ی جامعه نیزمورد حمایت قرار گیرد؛ مانند دولت محلی، شهروندان، بخش خصوصی، سازمان ها، دانشگاه ها و غیره.
برای نیل به این هدف یک راهبرد منسجم، آغاز با توانمندی های شهر، میل و خواست سیاسی دولت محلی، محیط نظم بخش و منابع و توانایی جامعه برای میل به سوی توسعه‌ی فرهنگ مشارکتی دانایی محور، مورد نیاز است. دولت های محلی راهبردهای گوناگونی را برای تبدیل شهرشان به شهرهای دانایی محور پیگیری می کنند. آقای کاریلو که نامی آشنا در مفهوم ساماندهی شهرهای دانایی است، عوامل زیر را در شکل گیری شهرهای دانایی مؤثر و ریشه ای می-داند (12):
 یک رهبری که متعهد به سلامت پایدار جامعه‌ی خود است.
 یک توده ی بحرانی از ارگان های تغییر که درک کافی از سطح تفاوت های کیفی شهر دانایی را به دست آورده باشند.
 یک ظرفیت مفهومی و تکنیکی جهت گفتمان و توسعه سیستم اجتماعی
 یک وضعیت مستحکم و شفافِ سرمایه یِ اجتماعیِ دانایی محور
 مجموعه‌ای از پروژه های پیشاهنگ راهبردی برای نیل به تعادل سرمایه ای بهینه و تغذیه نمودن بهترین عملکردهای گسترده
 یک شبکه‌ی بین المللی از ارتباطات با موارد برجسته ی نوآورانه ی دانایی محور (12).
تصویر 9 عوامل موفقیت کلیدی اصلی وابسته به مفهوم شهر دانایی را در شش گروه اساسی دسته بندی نموده است. این گروه‌بندی و همچنین عوامل موفقیت کلیدی که این گروه ها شامل می شوند، بسیار مهم هستند. باید این را خاطر نشان کرد که این دسته بندی از آزمودن تلاش های کنونی جهت توسعه ی شهرهای دانایی استخراج شده است و با به دست آوردن داده های بیشتر و بررسی تجارب جهانی، این عوامل در آینده دستخوش دگرگونی خواهند شد.
این گروه ها شامل:
 سیاسی
میل سیاسی مهم ترین عامل برای موفقیت در راه توسعه‌ی شهر دانایی است. این عامل همچون اخگری برای کنش های بعدی نقش ایفا می کند. بدون تردید، یک چارچوب مناسب نیز باید موجود باشد.
 راهبردی
هر تلاشی برای تبدیل شهر به یک شهر دانایی محکوم به فنا خواهد بود اگر با یک چشم انداز راهبردی روشن هدایت نشود. این چشم انداز راهبردی باید تمامیت دانایی ژرفی که انعکاس دهنده ی وضعیت شهر باشد را متحد نموده و لحاظ دارد. این چشم انداز برآمده از دیدگاه های فعالانی است که مسئولیت آینده‌ی شهر را به عهده دارند؛ مانند دولت محلی، ارگان‌ها و سازمان‌های ویژه و غیره. چشم انداز راهبردی، مجموعه ای از اهداف ویژه و مجموعه ای از اقدامات و عملکردها و سنجش ها را شامل می گردد.
 مالی
پیش از پیاده سازی هر طرح راهبردی، اعتبار مالی مناسب جهت پروژه های پیشاهنگ بایستی تأمین شود. شهر می تواند از طریق کنش های بازاریابی، در جذب سرمایه گذاری بیرونی موفق گردد.
 فناوری
بسیار مهم است که شهروندان با فناوری های نوین آشنا بوده و به آن ها دسترسی داشته باشند. اصولاً زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) شهر باید در سطح بالایی باشد.
 اجتماعی
سطح بالای آموزش و استانداردهای زندگی، در ترکیب با فرهنگ به اشتراک گذاری دانایی نقش چشمگیری دارد؛ زیرا این عامل، اجازه ی پذیرش گسترده‌ی مفهوم جدید و تغییرات مورد لزوم در شیوه ی زندگی شهروندان را می دهد. همه ی این موارد در زمینه ی مناسبی از حقوق انسانی و آزادی روی می دهند.
 زیست محیطی
محیط کسب و کار و نیازهای بازار، دو عامل بسیار چشمگیری هستند که باید به صورت ژرف مورد تحلیل قرار گیرند. در هنگامه ی پیاده سازی، بخش خصوصی و سازمان های غیر دولتی نقش عمده‌ای بازی می کنند.
تعهد به طرح راهبردی و حمایت فعال از آن (به ویژه در هنگام پیاده سازی پروژه ها) در تبدیل شهر به یک شهر دانایی کمک فراوانی می نمایند (8). شکل گیری خوشه های دانایی ، عامل مهم دیگری است که در راه توسعه ی شهر به یک شهر دانایی کمک می رساند. یک چارچوب سنجیده از خوشه های دانایی می تواند بنگاه ها را در بخش صنعت گرد هم آورده و توانمند سازد و خوشه های مورد لزوم برای یک شهر دانایی را توسعه دهد. این چارچوب با توانمند سازی بنگاه ها، توان رقابتی آنها را نیز افزایش می دهد؛ خوشه‌ها را در ردیف و پیوند با پیش‌ران های بیرونی (مانند دانشگاه‌ها، بانک ها، صنایع تکمیلی و دولت) قرار می دهد؛ کارایی خوشه ها در برابر بهترین عملکرد محک زده و از شکست ها می آموزد؛ در نهایت خوشه های کارآمد را در اندرون سیستم های با ارزش در کلاس جهانی هدایت و در هم می گنجاند (2).

عوامل شکست در مسیر تبدیل به شهر دانایی
عوامل کلیدی شکست در گذر به شهر دانایی (به دلیل نبود تجربیات کافی و جوان بودن مفهوم شهر دانایی) هنوز به خوبی در سطح ادبیات جهانی مورد بررسی قرار نگرفته اند. با این وجود، "شکاف دیجیتالی" تبعیض و محروم سازی اجتماعی و پدیده-ی جایگزینی افراد طبقه ی متوسط و برخوردار به جای افراد نیازمند، در زمان باز نوآفرینی و بازسازی ، از موارد مهمی هستند که به عنوان عوامل شکست در راه توسعه‌ی شهر دانایی نام برده شده اند(2).
پروفسور ریچارد فلوریدا، از واژه ی "تصلب نهادی" برای توصیف مراکز شهری مانند پیتزبورگ که نتوانستند به صورت موفقیت آمیز به سوی شهر دانایی جهش نمایند، استفاده کرده است. این شهر پروژه های عمده ای برای تبدیل صنایع سنگین به صنایع پاک را در مناطق اطراف خود انجام داد و بر روی فرودگاه و ورزشگاه‌های فرامدرن، سرمایه گذاری های مهمی انجام داد. هر چند این شهر در میان شهرهای آمریکا، رتبه ی بالایی از لحاظ کیفیت زندگی برای شهروندان به دست آورد ولی متأسفانه اقتصاد آن برای چندین سال به رکود گراییده است و کسب و کار نیز به آرامی به بیرون از این منطقه میل می کند. حتی جدی تر آن که جمعیت نیز رو به افول گذاشته است و به ویژه افراد جوانِ تربیت یافته نیز به مراکز دیگر تغییر مکان داده اند.
بر اساس نظر ریچارد فلوریدا، پیتزبورگ لازم دارد که توجه ویژه ای به خواست های کارگران دانایی از خود نشان دهد. مدیران شهر، همه ی گام هایی که از دیدگاه سنتی موفقیت آمیز نمود می کردند را برداشته‌اند؛ گرچه این گام ها سودمند هستند ولی چندان مؤثر نیستند.
شهرهای دیگر نیز تلاش‌های قابل ملاحظه ای را انجام دادند ولی اغلب مانند شهر بالتیمور، در مسیرهای اشتباهی افتادند. این شهر هدف و توسعه‌ی خود را بر بنیان توریسم گذاشت و یک صنعت پویا را در اطراف یک نهاد پزشکی بین المللی به نام بیمارستان جان هاپکینز، توسعه داد. این راهبرد تا حدی موفقیت آمیز بود و موجب باز توسعه‌ی منطقه‌ی بندر شد. امّا اقتصاد شهر با وجود اینکه شغل فراوان خلق نموده است، دچار رکود است؛ زیرا اکثر این شغل ها در صنعت خدمات سنتی با دستمزد پایینِ با نرخ چرخشی نیروی کار بالا جای دارند.
در یک فراگرد کلی، پاره ای از ویژگی های زیر را می توان به عنوان عوامل شکست، در مسیر به سوی شهر دانایی بر شمرد:
 ماهیت مصنوعی تغییرات، به آن گونه که مرکز توجه به سوی صنعت توریسم بوده و نه مسیر به سوی شهر دانایی؛ یکپارچه سازی مصنوعی میان ساکنین و کارگران دانایی محور
 ماهیت مصنوعی زیرساخت های نوین، به آن گونه که که هدف آن ارتقاء خوشه های فناوری است؛ فضاها به گونه ای میان افرادی به اشتراک گذاشته شده است که بر روی تحقیق و توسعه (R&D) یکسان یا کار روی راهبردهای همسان نمی باشند؛ گزینش بخش های ویژه، بدون در نظر گرفتن ماهیت فزاینده ی میان رشته ای گستره های دانایی و عدم توجه به نقش گفتمان های میان رشته ای.
 توجه فزاینده به زیرساخت های گذشته؛ مانند ورزشگاه‌ها
 توجه کم بر روی شدت و کیفیت جریان دانایی؛ ارزش کم به نهادهایی همچون بیمارستان های دانشگاهی؛ توسعه‌ی مصنوعی یا نا کامل میراث فرهنگی
 توجه فزاینده بر روی کسب و کارهای پر جذبه؛ اقدام ناچیز برای جذب کارگران دانایی
پیش‌ران‌های شهر دانایی
در این بخش از نوشتار به پیش‌ران هایی که جهت "منطقه ی شهر دانایی" یا ایدئوپولیس پیشنهاد شده اند می پردازیم. بی‌شک در دل تمام این پیش‌ران ها، مفاهیمی نهفته است که برخاسته از عوامل موفقیت جهت بنیان شهرهای دانایی نیز می-باشند. نگرش در این پیش‌ران ها، این پرسش را به ذهن بازتاب می دهند که آیا خلق یک شهر دانایی، ماحصل یک حادثه ی تاریخی و یا محصول تداخلات سیاسی و یا ترکیبی از هر دو است؟
هر چند که به عوامل موفقیت جهت خلق شهرهای دانایی نظر افکندیم ولی این عوامل بسیار عمومی بوده و تحلیل فراتری را به منظور درک پیش‌ران های مهمی که جهت افزایش شدت و بار دانایی در شهری که به سوی اقتصادی سرشار از موفقیت و پایداری گام برمی دارد، نیار دارد. بر اساس بازنگری در سطح مطبوعات جهانی، مدل داده‌ها، چهار مطالعه‌ی موردی جهانی و ده مورد مطالعه در انگلستان، پژوهشگران به 9 پیش ران جهت خلق شهری سرشار از دانایی، نائل آمده اند (10):

1/ خلق شهر دانایی فیزیکی
خلق شهر دانایی تا یک شهر پسا صنعتی، نیاز به تغییرات فیزیکی دارد. پاک‌سازی ساختمان های شهر، سرمایه گذاری بر روی زیرساخت ها، بازآفرینی فضاهای موجود و نیز خلق فضاهای جدید، باز زنده سازی خانه های قدیمی و ساخت خانه‌ها و دفاتر کار جدید؛ از راهکارهایی است که می‌توانند در چشم شهروندان، سرمایه گذاران و کسبه چنین نمود نمایند که شهر در آغاز به سوی شکوفایی گام برداشته است. البته جهت توسعه، در تغییر فضای فیزیکی شهر و فراهم آوردن وسایل آسایش باید به گونه ای عمل شود که موجب جذب کسب و کارهای دانایی محور و کارگران دانایی گردیده و گستره ی نیازهای آن ها را پاسخ دهد. برای مثال، چنانچه کسب و کار دانایی محور و یا یک بنگاه دانایی محور نیاز به نزدیکی به دانشگاه و یا پارک های علم و فناوری دارد و یا حتی نیاز به فضای بزرگ جهت رشد خود دارد، قالب پارک های کسب و کار برون شهری مناسبت دارد. در هر صورت نباید این نکته را فراموش نمود که نزدیکی کسب و کارها به نیازمندی های خود، چه از دید حرفه ای و چه از دید آسایشی و تفریحی، موجب شبکه سازی گردیده و شبکه سازی نیز موتور محرکه ی نوآوری قلمداد می شود. از این رو، چیدمان فیزیکی شهری جهت فراهم آوردن وسایل آسایش شهری و حرفه ای بنگاه های دانایی محور، یک اولویت است.

2/ شناسایی نقاط قوت و ضعف شهر و پرداختن به آن ها
بسیاری از شهرهای موفق دنیا در گستره ی کسب و کار دانایی، ساختار خود را بر روی تاریخ و دارایی های موجود خود گذاشته اند؛ مانند کمبریج با تاریخ بی‌همتای خود که نمی توان آن را در جای دیگری یافت و یا تولید نمود. داشتن دانشگاه با قدمت چند قرن، همچون مغناطیسی برای جذب افراد نخبه در سطح بین المللی نقش ایفا می‌کند. از این رو یافت دارایی های شهر و درک این موضوع که شهر از کجا آمده و به کجا میل می نماید، بسیار مهم است.
شناسایی نقاط قوت و ضعف یک شهر این امکان را به آن می دهد که بر روی نقاط قوت خود برنامه ریزی راهبردی انجام داده و از نقاط ضعف به سوی تکامل به سوی یک شهر دانایی بپرهیزد. همانگونه که اشاره شد، گاهی این گرانیگاه می تواند قدرت آکادمیک شهر (مانند کمبریج و بوستون که دارای دانشگاه های تحقیقات محور مانند MIT و هاروارد هستند) و یا نقاط قدرت تاریخی شهر (تولیدات پیشرفته‌ی صنعتی برای شهری همچون شفلید) باشد.

3/ تنوع در تخصص گرایی
تنوع در تخصص گرایی ، واژه ای است که برای توصیف شهری با توانمندی در بخش های گوناگون (تأکید بر چندین تا یک یا دو صنعت) و نیز داشتن خوشه های تخصصی ویژه و مهم به کار برده می شود. تنوع در تخصص گرایی را می توان به عنوان پیش ران به سوی شکوفایی دانایی محور شهر قلمداد نمود.
وجود این در تخصص ها موجب می شود که شهر دانایی بتواند "راهبرد مدیریت خطر" خود را به خوبی مدیریت نموده و از پیامدهای ناخواسته ی برخاسته از رکود اقتصادی در یک بخش ویژه، گریز نماید. این موضوع را نباید از ذهن دور داشت که تنوع در تخصص گرایی و داشتن آمیزه ای از صنایع گوناگون را نباید به عنوان مانعی جهت دستیابی تخصصی شهر در یک حوزه و گستره ی صنعتی دارای اولویت محسوب نمود. به زبان دیگر، تنوع در تخصص گرایی و مدیریت خطر در شهر دانایی به معنای آن نیست که شهر لازم است که هر چیزی را برای همه‌ی صنایع انجام دهد؛ زیرا شهرهای موفق دانایی، آن هایی بوده اند که یک تخصص گرایی متمایز کننده و مناسب را پی گرفته اند.
باز تأکید می شود که میل شهر دانایی به تخصصی ویژه باید بر اساس داشته ها، کسب و کار و دانشگاه های خود باشد. مانند شهر بریستول که میل شهر به سوی هوافضا به دلیل استقرار بازار کار با تخصص ها و مهارت های مربوطه و بنگاه های وابسته با ارتباطات و شبکه های گسترده در منطقه ی شهری توأم بوده است.
نکته ای دیگر که به همین موضوع پیوستگی دارد آن است که تنوع در تخصص گرایی به معنای آن نیست که یک شهر با پایه‌ها و زیرساخت‌های ناتوان، سودای دستیابی تخصصی به بخش پر شدت دانایی (مانند نانوفناوری) را در سر بپروراند؛ بلکه بایستی بیشترکوشش نماید تا از این فناوری های مد روز استفاده کرده و امکان توسعه‌ی بخش های دیگر را فراهم آورد. به عنوان مثالی دیگر، شهر باید به صورت نوآورانه این گونه فکر کند که چگونه از فناوری اطلاعات و ارتباطات جهت حمایت دیگر بخش ها استفاده نماید. در هر صورت ایجاد تعادل میان ایجاد پایه‌ی اقتصادی متنوع کافی جهت "مدیریت خطر" و نیز فراهم آوردن زمینه های کافی تخصص جهت جذب کارگران دانایی و کسب و کارهای دانایی محور، هر چند که بسیار دشوار بوده امّا از ویژگی های شهرهای موفق دانایی محور قلمداد می گردد.
4/ سازمان‌های با مهارت دانایی برتر
وجود تعداد بالای سازمان های با مهارت دانایی برتر از پیش ران‌های کلیدی برای افزایش شدت دانایی در شهر است. سازمان های با مهارت دانایی برتر، سازمان هایی هستند که با مشاغل با کیفیت برتر و نیروی کار بسیار ماهر به سوی بهره‌وری گام برمی-دارند. از این رو، هر چند وجود تعداد بالای سازمان-های با کسب و کار دانایی محور در شهر مهم و اجتناب ناپذیر است امّا وجود شغل های با ارزش بالا که مردم محلی در سازمان های با شدت بالای دانایی مهارت های خود را عرضه می دارند نیز اهمیت دارد.
5/ آموزش پر طراوت و چالاک در پیوند با جامعه و اقتصاد
جهت افزایش شدت و بار دانایی در شهر، بایستی بر روی مهارت مردم محلی از طریق سازماندهی مدارس خوب و آموزش عالی چالاک، اقدام نمود. همه ی شهرهای موفق، دانشگاه هایی با معروفیت جهانی داشته اند که پیوستگی نزدیکی را با کسب و کار (بر اساس حوزه ی تخصصی خود) از خود نشان داده اند. البته یاد این نکته نیز مهم است که تنها داشتن یک بخش آموزش عالی قوی نمی تواند موجب رشد شهر به سوی دانایی شود و بایستی شرایطی دیگر نیز در دو بخش عرضه و تقاضا حاکم باشد.
در بخش عرضه، شهرهایی که در هدایت شدت دانایی از طریق بخش آموزش عالی موفق بوده اند، آن هایی بوده اند که بخش آموزش آنها با جامعه و اقتصاد محلی پیوند نزدیکی داشته اند. این به معنای وجود یک مشارکت است که هر دو سو، سودمندی-های خود را خوشه چینی می کنند. برای مثال، دانشگاه‌ها معمولاً افزایش جایگاه سطح بین المللی خود را در پژوهش و تحقیق می جویند و شهرها نیز به این درک دست یافته‌اند. در همین زمان، شهرها و دانشگاه‌ها، اهداف مشترکی را در زمینه ی توسعه ی پیوندهای مستحکم میان پژوهش و کسب و کار و افزایش بهبودی در" انتقال دانایی" در خور شهر را می جویند. همچنین دانشگاه ها، امکان آموزش مادام-العمر را بر همه ی شهروندان مهیا نموده و به بخش خصوصی و بخش نیروهای داوطلب برای زدودن چهره ی محرومیت و بی‌کاری، در انتقال دانش تلاش می نمایند.
از این رو، دانشگاهی که تنها برجستگی های پژوهشی خود را در سطح بین المللی و رقابت با دیگر دانشگاه‌ها می جوید و رویدادهای شهر پیرامون خود را نادیده می گیرد، نمی تواند در رشد شهر به سوی دانایی و ایجاد فضای سودمند متقابل مؤثر باشد. در هر صورت، شهرهای دانایی موفق آن هایی هستند که سطح خوبی از مشارکت را با دانشگاه، کسب و کار و سیاستمداران محلی در نقطه ی آغاز حرکت خود چیدمان کرده و اهداف مشترکی را با دانشگاه تدوین کرده اند.
تأمین اعتبارات ویژه از سوی مرکز، جهت ارتباط دانشگاه با شهر، یک راهکار ارزشمند می باشد. به صورت ویژه در بخشی دیگر از این نوشتار، به پیوستگی دانشگاه و شهر می پردازیم.
6/ ارائه‌ی نقش متمایز کنندگی شهر دانایی
عرضه‌ی یک چیز متمایز کننده برای " کارگران دانایی" و " کسب و کارهای دانایی" که در شهری با تسهیلات تفریحی و فرهنگی متنوع، سرمایه گذاری کرده و کار و زندگی می کنند، از پیش‌ران های مهم توسعه به سوی شهر دانایی است. این چیز متمایز کننده می‌تواند قابل لمس بوده (مانند بهبودی فیزیکی مرکز شهر) یا لمس ناپذیر باشد (مانند داشتن معروفیت به عنوان مکانی خوب برای کسب و کار). البته این حقیقت لازم است که بیان شود که پافشاری بی‌اندازه به نقطه ی متمایز کننده ی شهر (جهت افزایش شدت دانایی) کافی نیست؛ زیرا تمام افراد در زمانی که تصمیم می گیرند که کجا زندگی کنند، نخست ضروریات و پایه‌های اساسی زندگی را در زمانی که شغل وجود داشته باشد در نظر می-گیرند؛ آنگاه عوامل بهداشت و سلامت و ارائه‌ی خدمات عمومی مطلوب، نبود جرم و جنایت و زیست پذیری را و در نهایت به عوامل متمایز کننده ای مانند وجود بازارهای خرید، تسهیلات تفریحی، نزدیکی به فضاهای باز و چهره ی فرهنگی شهر می نگرند. باز تأکید می شودکه ارائه و برجسته نمودن نقطه‌ی متمایز کنندگی شهر، بدون تلاش، بدون ریشه دار نمودن آن در فعالیت های کسب و کار و مشاغل دانایی محور و نیز بدون تلاش در جذب کارگران دانایی و سرمایه گذاری دانایی محور، دچار چالش خواهد شد.
در مقایسه با کارگران دیگر، کارگران دانایی توان جابه‌جایی جغرافیایی بیشتری را دارند. در نتیجه، هر چند همانطور که گفته شد، نقش متمایز کنندگی شهر به عنوان عامل ردیف اول انتخاب مکان کار برای این کارگران محسوب نمی گردد ولی در زمانی که تعداد فراوانی شغل در جغرافیا و شهرهای گوناگون برای این کارگران وجود داشته باشد، آنگاه نقطه‌ی متمایز کننده شهر به عنوان عامل مهم جلوه نموده و می تواند اثر چشمگیری در گزینش نهایی فرد از خود نشان دهد.
عدم توجه به نقطه ی متمایز کنندگی شهر (مانند مردم منحصر به فرد، مغازه ها و مراکز خرید و فرهنگ) می تواند در جذب کارآفرینان، سرمایه-گذاران، کارگران و شهروندان دانایی محور، صدمات جبران ناپذیری را بیافریند.
7/ ساماندهی پیوندها و ارتباطات نیرومند در درون و برون منطقه‌ی شهری
پیش ران بحرانی دیگر در توفیق اقتصادی و پیش رانی شهر دانایی، بحث پیوستگی آن (شامل حمل و نقل و ارتباطات) است. امروزه همه ی شهرها، همانگونه که دسترسی به برق دارند، به ارتباطات تلفنی، موبایل و حتی اینترنت پهن باند اتصال دارند. ولی تجربه ی شهر دوبلین این را نشان داد که چگونه ICT و پهنای باند مناسب، در کسب وکار دانایی محور مهم است. توانایی به اشتراک گذاری ایده با دیگر کسب و کارها، دانشگاه ها و افراد با کلیک کردن چند دکمه، یک بخش بحرانی نوآوری، در اقتصاد پرشتاب دانایی محور قلمداد می شود.
در بخش حمل و نقل نیز شهرهای موفق دانش، پیوندهای خوب درون شهری و برون شهری (از طریق هوا، ریل و جاده ای) دارند و وجود این پیوندها این امکان را به کارگران دانایی می دهد که در کوتاه ترین زمان نه تنها به مکان کار خود دسترسی داشته باشند بلکه بتوانند ایده های خود را با همکاران دانشگاهی خود در شهر یا کشوری دیگر تبادل کنند. دسترسی آسان منطقه ی شهری دانایی به فرودگاه بین المللی، می تواند به عنوان موتور محرکه ی رشد منطقه ی شهری دانایی عمل نموده و آن را به شبکه ی پیچیده اقتصاد بین المللی پیوند دهد. از این رو این حقیقت را نباید فراموش نمود که سرمایه گذاری بر روی شبکه ی حمل و نقل از پایه های اقتصاد پایدار است.
چنانچه در چارچوب توسعه ی شهر دانایی، گزاره ی "منطقه ی شهری دانایی" را بپذیریم، آنگاه سیاست‌گذاری سیستم حمل و نقل باید به گونه ای طراحی شود که دسترسی آسان این منطقه را به فرودگاهی با ظرفیت کافی و نیز زیرساخت ریلی مناسب فراهم آورد. بنابراین، هماهنگی‌های مدیریتی (در سطح سیاست ملّی) لازم است تا از رقابت میان منطقه ای و هدر رفتن سرمایه ها و منابع پیشگیری نمود.

8/ وجود رهبری نیرومند پیرامون چشم انداز دراز مدت شهر دانایی که با شبکه‌ها و مشارکت‌ها، مورد حمایت قرار گرفته باشد
نقش رهبری، بستگی به موفقیت اقتصادی و شدت دانایی در شهر دانایی دارد. برای مثال، یک شهر موفق با سطح شدت بالای دانایی مانند کمبریج که از رهبری در سطح کسب و کار و دانشگاه سودمند شده است، هم اکنون توأمان با نتایج موفقیت اقتصادی خود، با پدیده هایی مانند تراکم و فشار بر روی خدمات شهری رو‌به‌رو بوده و رهبری در بخش عمومی را می جوید. از سوی دیگر، بخش عمومی نیرومند در شفیلد که تلاش می‌نماید تا شهر را بعد از رکود اقتصادی در صنایع مرکزی بر پای خود نگهدارد، نیاز فزاینده‌ای را به رهبری بیشتری در کسب و کار جستجو می کند. با وجود هم زمان با نیاز به سطوح متنوع در رهبری، رهبری به دلایل زیر نیز اهمیت دارد:
 موجب خلق یک چشم انداز روشن از شهر گردیده که می تواند به عنوان چارچوبی جهت تصمیم گیری و کمک به جذب کسب و کار دانایی کارگران دانایی محور نقش ایفا نمایند.
 ذی نفع‌های گوناگون را گرد هم می‌آورد؛ شامل دست اندرکاران محلی، پیکره ی جامعه‌ی محلی، کسب و کار و دانشگاه در حلقه ای از شبکه های نیرومندی که هدفی آشکار را جستجو کرده و ایده های خود را به اشتراک می گذراند.
 شفافیت و روشنی در عرصه ی کسب و کار ( که در کجا تصمیم ها گرفته می شود و چه کسانی آن ها را به عرصه ی عمل می کشانند) بهبودی می بخشد.
 ذی نفع های کلیدی را با ارائه ی بحث هایی پیرامون چگونگی توسعه ی شهر، درگیر می نماید.
مهمترین چالش در رهبری، داشتن ظرفیت کافی و قدرت مناسب جهت اثر گذاری بر سرنوشت شهر است. چنانچه قدرت متمرکز در مرکز باشد و حکومت محلی تنها یک کارگزار مدیریتی بوده و نقشی در تصمیم گیری ها و سیاست محلی نداشته باشد، احتمال آن که استانداردهای حکومتی پیشرفت کند، بعید است. از سوی دیگر، سیاست‌گذاران و رهبری محلی نیز باید برای اینکه کیفیت حلقه ی سیاست‌گذاران خود را ارتقاء دهند، بایستی از جامعه-ی نخبگان شهر و نیز از دسته ای زبده از افراد متعهد و با استعداد که حتی فاقد میزهای مدیریتی رسمی هستند استفاده ببرد.
بررسی مدل های توسعه ی دانایی محور شهر نشانگر آن است که تمرین قدرت در سطح "منطقه ی شهری دانایی" موجب توفیق شهر در " شدت و بار دانایی" و اقتصاد پایدار می گردد.
در توسعه ی شهری دانایی، شهر دانایی و اقتصاد پایدار، و نیز غلبه بر موانع رو در روی شهرهای میل کننده به سوی اقتصاد دانایی محور، رهبری در مقیاس فضایی مناسب نیاز است. برای پاره ای از موارد مقیاس فضایی مناسب در سطح جامعه است ولی برای طراحی شهری، حمل و نقل، مهارت ها و مسکن ، این مقیاس می تواند در سطح منطقه ی شهری باشد. بدون پرداختن به این مقیاس فضایی مناسب، امکان آن که رهبری بتواند پتانسیل های خود را برای افزایش شدت دانایی شهر به کار گیرد، نامحمتل است.
9/ سرمایه گذاری در سطح جامعه
بی عدالتی در سطح جامعه موجب فروپاشی همبستگی اجتماعی و افزایش جرم و جنایت و افت شاخص های سلامت می گردد. توسعه ی شهری می-تواند با قطبی شدن شهر و جامعه توأم گردد و تاکنون هیچ مدل توسعه ی شهری نبوده است که بتواند از چالش های رو در روی قطبی شدن جامعه گریز نماید.
از این رو، سرمایه گذاری بر روی جامعه نه تنها به معنای انتقال بخشی از قدرت به جامعه ی محلی است بلکه پیوند راهبردهای اقتصادی، راهبردهای جامعه شناسی و اجتماعی و سرمایه گذاری بر روی خدمات عمومی نیز می باشد. از این رو، محرومیت زدایی از چهره ی شهر و ارائه ی خدمات رفاهی و اجتماعی مناسب مانند مدارس خوب که تکیه بر مهارت جامعه ی محلی دارد، ارائه ی خدمات سلامت و مراقبت های بهداشتی مناسب و ارتباطات سامان یافته حمل و نقل محلی، در توانمندی همه ی جامعه جهت مشارکت در سودمندی های یک شهر پرشدت دانایی، حیاتی هستند.

 

 

 دانلود PDF