منوی اصلی
روز پزشک و داروساز مبارک
- نمایش از سه شنبه, 05 شهریور 1404 10:03
- دسته: مناسبت
- بازدید: 14
روز بزرگداشت ابوعلی سینا و روز پزشک و سالروز تولد محمد بن زکریای رازی که روز داروساز نامگذاری شده گرامی باد.
«در این رابطه یادداشتی از دکتر ایرج نبی پور در مقدمه کتاب فلسفه پزشکی رازی جهت آگهی خوانندگان تقدیم می گردد.
کسی که به امور طبیعی و علوم فلسفی و قوانین منطقی اهتمام نورزد و به لذت دنیایی روی کند، در دانش او شک کن، به خصوص در پزشک بودن او»
محمد بن زکریای رازی
ابوبکر محمد بن زکریای رازی را که به دلیل معاینات فیزیکی، روش پژوهش گام به گام سیستماتیک کلینیکی و مشاهدات بالینی اش بزرگترین پزشک در قلمروی تمدن اسلام قلمداد می کنند، در شهر بزرگ باستانی ری در شمال فلات ایران در سال 251 هجری قمری (865م) چشم به جهان می گشاید و در جوانی به زرگری، فلسفه، ادبیات، شیمی و موسیقی می پردازد.سپس روح پر خروشش او را به شهر افسانه ای بغداد می کشاند و همان سان که مولانا پس از دیدار با شمس تبریزی در قونیه و حلب به سوز عشق صوفیانه گرفتار می شود و به سرودن می پردازد، او نیز در بازدید از بیمارستان بغداد و آشنایی با داروهای گیاهی و دیدن ناهنجاری های ژنتیکی، آتشفشانی از عشق به طب در اندرونش فوران می کند و میراث پزشکی یونان، هند، چین و ایران که با نهضت ترجمان نوشتارهای پزشکی در بغداد انباشته شده بودند، چون هیزمی، تنورۀ عشق این پژوهندۀ طب را گرما می بخشند.
در بیمارستان های ری و بغداد که ریاست آن ها را به عهده داشت با تلاشی توان فرسا به یادداشت مشاهدات و تجربیات بالینی خود دست می زند تا آنجا که دانشجویان وی همواره استاد خویش را در مطالعه، مشاهده و پژوهش به یاد می آوردند.شمارش صفحات یادداشت های او به بیش از 20000 در سال می رسیده است.الحاوی عصارۀ شانزده سال تلاش و پژوهش توأمان او بر روی بیماران بستری در بیمارستن های ری و بغداد است که او شبانه پس از روزی کار توان فرشا در بیمارستان قلم زده است.این کتاب یکی از نُه کتاب کتابخانۀ دانشکدۀ پزشکی پاریس در سال 1395 بود و جلد فارماکولوژی آن تا دیر زمانی پس از رنسانس در اروپا تدریس می شد.رسالۀ آبله و سرخک او نیز در کمتر از 250 سال، بیش از 400 بر به زبان های گوناگون در اروپا به زیر چاپ می رود.همین بس که دانشمندی چسان ابوریحان بیرونی رساله ای را به آثار و مؤلفات رازی اختصاص داده است که گواهی است بر توانایی بی چون و چرای رازی در قلمروی پهناور دانش.
او استان بالینی دانشجویان طب بود، دانشجویانی که از فراسوی گیتی گرد آمده بودند و در راند بیمارشتان در گرد او حلقه می زدند و ساعت ها به آموزش بالینی اش گوش فرا می دادند.استاد در آموزش دانشجویانش کوشا بود و آنان نیز چنان شیفته اش بودند که در بیمارشتان تا خانه او را مشایعت می کردند.
در تشخیص بیماری بیماران نیز بسیار دقیق بود و با آنالیز گام به گام یافته های کلینیکی و روش تشخیص افتراقی، در راه تشخیص بیماران گام بر می داشت.زمانی که بیمارانش در خواب بودند او با چشمانی خسته به یادداشت مشاهدات روزانۀ بالینی خود می پرداخت و مشکلات بالینی بیمارانش را با مطالعه ای خستگی ناپذیر، تجزیه و تحلیل می کرد و طب را بر بالین بیمار می آموخت و بر بالین بیمار آموزش می داد.
از جوانی که با زرگری و موسیقی انس گرفته بود اکنون پزشکی انسان دوست پدیده آمده بود که جز درمان بیماران اندیشه ای دیگر نداشت.در دکترین اخلاق پزشکی او پایگاه طبقاتی مردمی راهی نداشته و نسبت به فقرا و مساکین، بیسار مهربان بود و درمان فقرا را بر ثروتمندان برتری می دانشت و دارو و غذای بیماران فقیر را خودش تهیه می کرد و در نهایت سادگی، فقیرانه گذران زندگی می کرده است.آیا عرفانی را برتر از این می شناسید؟ عرفانی که در صفحۀ کارزار جامعۀ خود را می نمایاند و آن همه سوز و گداز عرفا و صوفیان در برابرش چنان خاکستری بیش جلوه گر نیستند.
هر مورخی که در تاریخ طب و تمدن قلم زده است، از ابن الندیم تا جرج زیدان و گوستاو لوبون، از مهربانی و عشقی که رازی به بیماران خود داشت سخن گفته اند.ابن الندیم در کتاب پر ارزش الفهرست خود می نویسد:
«تفقد و مهربانی نسبت به همه کس، به ویژه فقرا و بیماران داشته، از حالشان جویا و به عیادتشان می رفت و مقرری های کلانی برای آن ها گذاشته بود.»
او تمام وجوهی را که از خلفای بغداد و اندلس دریافت می داشت را یا در میان بیماران و فقرا پخش می کرد یا این که در راه ساختن و سازماندهی بیمارستان صرف می کرد.پایه های بیمارستان ری در سایۀ جانفشانی های انو چنان مستحکم شد که اکنون نام آن در بزرگترین دایرة المعارف های جهان با عنوان Ray Hospital به یادگار مانده است.
رازی شهرتش را از راه مناصب دیوانی به دست نیاورده بود بلکه از کاشتن عشق در دل بیماران و نبوغ بی پایانش جسته بود.این یکی از جنبه های بارز زندگی این دانشمند است که در خدمت سلاطین و فرمانروایان زمان نبوده و پایگاه مردمی داشته است.او دانش پزشکی خود را در چهارچوب آکادمیک نگه نمی دارد و برای مردمی که عمیقاً دوستشان می داشت رساله ای با نام «طب الفقرا» می نویسد که در حقیقت فرهنگنامۀ پزشکی برای عموم و مردمانی بود که دسترسی به پزشک نداشتند.
رازی با روشی علمی به شناخت و درمان بیماری ها نائل می شد.او خود پیشگام در علم اورولوژی بود، با روش یونان باستان که با نگاه کردن در ادرار مدعی شناخت بیماری بودند به مخافت برمی خیزد.او می نویسد:
«موقعی که من شروع به طبابت کردم تصمیم داشتند پس از این که بیمار شیشۀ ادرارش را به من داد از او سؤالی نکنم و به این ترتیب مسلماً به من زیاد اهمیت می دادند.ولی بعدها که دیدند از بیمار سؤالات مفصلی می کنم، اهمیتم به طور قابل توجهی تقلیل یافت.»
این روش که به اوروسکوپی موسوم است مورد بهره جویی پزشم نماها بود و مردم را از این راه فریب می دادند و سود سرشماری می بردند.فراخنای رویکرد ستیزه جویانه رازی با شارلاتانیسم پزشکی، رسالاتی است که از او بر جای مانده است.
پزشک نماهای همزمان رازی، چنین می گفتند که مدت درمان بیماری با مدت ظهور بیماری همسان است و از این رو هر چه بیشتر حق ملاقات بیمار دریافت می داشتند.اما رازی برای ستیز با آنان با نوشتن کتاب «برءالساعة» که به عنوان کتابی در زمینۀ فورییت های پزشکی مشهور است، نشان داد که برخی از بیماری ها تنها در ظرف یک ساعت می توانند درمان شوند.از اصول اخلاق پزشکی رازی آن بود که می گفت بیمار را نباید تا زمانی که درمان جراحی اندیکاسیون دارد تحت عمل جراحی قرار داد.هر چند او بنیاد گذار کاربرد موارد شیمیایی دارویی در پزشکی است، می نویسد که نباید از دارو در زمانی که توصیه های غذایی کارساز است استفاده کرد و زمانی که داروهای ساده برای درمان کفایت می کنند نباید داروهای ترکیب شدۀ شیمیایی انتخاب کرد و در الحاوی نیز بر در درمان با یک دارو تاکید می کند.این محقق پزشک، در پژوهش های آکادمیک نیز اصول اخلاق پزشکی دوری نمی جست و داروهای جدید را پیش از این که بر روی بیماران به کار برد، روی نمونه های جانوران آزمایشگاهی مانند میمون مطالعه می کرد.
از صفات اخلاقی بارز آکادمیک او آن بود که در نوشتارهای علمی و فلسفی خود پیش از آن که دیدگاه خود را بیان دارد نظرات پزشکان و اندیشمندان پیشین را که از آن ها مدد جسته بود، بیان می داشت و این به خوبی در الحاوی آشکار است.نوشتارهای او مملو از اشارات اخلاقی در زمینۀ پزشکی است، زیرا درمان بیمار را بر هر چیز دیگری برتر می دانست.در رساله های «سرّالطب»، «محنة الطبیب» و «خواص التلامیذ»، طیف گستردۀ اخلاق پزشکی و احترام بر آئین و سنت پزشکی را به خوبی نمایان کرده است.او حتی پا را از این چهارچوب فراتر گذاشته، می نویسد که «طبیب جسم باید طبیب نفس باشد.» از این رو، سیمای پزشک را سیمای روحانی می بخشد و در رسالۀ «طب الروحانی»، خود او به اندرزگوی اخلاق مبدل می شود و دوباره در ساختاری علمی از واکنش های سایکوسوماتیک سخن گفته و درمان های پزشکی اش را ارائه می دهد.
رازی رساله ای دارد که در آن بر این باور است که پزشک حاذق توان درمان همۀ بیماری ها را ندارد و این از نیروی پزشک حاذق توان درمان همۀ بیماری ها را ندارد و این از نیروی پزشکی به دور است.اما او خود رساله ای دیگر دارد بر این که طبیب باید بیمارش را به بهبودی و سلامت امیدوار گرداند، ولو آن که خود امیدی به بهبودی نداشته باشد.در اینجا است که اخلاق پزشکی اومانیستیک او از بقراط که در برابر آپولون طبیب و آسکِلِپیوس سوگند یاد می کند و چنین می نویسد:
«طبیب باید از اصول معالجۀ بیمارانی که مغلوب بیماری اند خودداری کند تا بدانند که در اینجا از هنر طب کاری بر نمی آید»، فراتر می رود.
ابوبکر محمد بن زکریای رازی که نماد اخلاق پزشکی اسلامی و فیلسوفی آزادمنش بود در نتیجۀ دسایس سالوسان روزگار منزوی می شود و به کوری گرفتار می آید.هر چند در افق فلسفی او جایگاهی برای بدبینی که لوکرسیوس، بودلر، بایرون، شلی، شومان، لرمانتف، داستایوفسکی، اشپنگر و خیام داشته اند یافت نمی شود، امّا سروده ای دارد که مضمون آن چنین است:
«اکنون که فرسودگی بدن خبر فرا رسیدن مرگ مرا می دهد، باز نمی دانم به کجا خواهم رفت؟آیا محل و مکان و روح پس از خروج از تن فرسوده و پوسیده کجاست؟
و مولانا با او هم سوز می شود که:
قوتم بگسست چون اینجا رسید
چون توانم کرد این سّر را پدید
چون در پی مال اندوزی نبوده است، استطاعت حق العمل چشم پزشک را نداشته و سرانجام نابینا و ناامید از زندگی در گستره ای از فقر و تنگدستی جهان را برود می گوید.