جوانان پیش به سوی زندگی مجردی

چرا در جامعه ما سن ازدواج بالارفته و رغبت به ازدواج کم شده و جوانان زیاد مایل نیستند مسولیت زندگی مشترک را بپذیرند و یا بهتر گفت پسران آنچنان که انتظار می رود به خواستگاری دختران نمی روند ؟ و یا این که چرا دختران دیگر همچون سابق به تشکیل زندگی مشترک چندان رغبتی نشان نمی دهند؟

 

مهمترین موضوعاتی که از ازدواج ممکن است به ذهن هر جوان مسلمان ایرانی برسد این است که ازدواج از سفارشات اکید دینی ، سنت پیامبر و روشی اخلاقی و انسانی برای تداوم آرامش در زندگی و بلوغی برای به تکامل رسیدن انسان است .
اما چرا در جامعه ما سن ازدواج بالارفته و رغبت به ازدواج کم شده و جوانان زیاد مایل نیستند مسولیت زندگی مشترک را بپذیرند و یا بهتر گفت پسران آنچنان که انتظار می رود به خواستگاری دختران نمی روند ؟ و یا این که چرا دختران دیگر همچون سابق به تشکیل زندگی مشترک چندان رغبتی نشان نمی دهند؟
شاید عواملی که بتوان برای آن شمرد خیلی متنوع باشند، اما معتقدیم فارغ از بسیاری از مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... که گاها علت تاخیر یا فرار از ازدواج معرفی می شوند، مشکل جایی دیگر است و آن هم به آنچه که گفته می شود و شنیده می شود چندان ربطی ندارد چرا که برخی از جوانان به اصطلاح دم بخت با شنیدن کلمه ازدواج، و یا درپاسخ به دیرکردشان در این امر مهم، دلایلی را مطرح می کنند که با آنچه ما تصور می کنیم و علت گریز جوانان از ازدواج قلمداد می نمائیم، منافات دو صد چندانی دارد. در ادامه این یادداشت، با عنوانی تحت " چند جمله ای دوستانه با جوانان دم بخت"به برخی از اندیشه ها و باورهای جوانان در آستانه ازدواج می پردازیم که سعی شده است، باورهای یک من غیر منطقی را در مواجهه با یک عقل ناظر و منطقی قرار دهیم و به چالش بکشانیم.

براساس تحقیقات صورت‌گرفته هر چقدر که از 25 سال پیش به جلو می‌آییم، گرایش به تشکیل خانواده و ازدواج کم و کمتر شده، به طوری که بحث‌هایی چون تجرد قطعی و تاخیر در ازدواج به وجود آمده است

 امروز گونه‌های مختلفی از خانواده در ایران مشاهده می‌شود. مثلا فرض کنید مادر به‌عنوان سرپرست خانوار همراه با فرزندانش یا پدری تنها با کودکانش در حال زندگی کردن هستند. به دلیل تحولات ارزشی، آسیب‌هایی در نظام خانواده به وجود آمده است که گونه‌های دیگر خانواده را به وجود آورده است که خانواده‌های مجرد در ایران را در این دسته قرار می‌دهند. اگرچه در جامعه‌شناسی، وقتی یک مسئله جمعیت زیادی را به خود اختصاص بدهد، می‌تواند به‌عنوان یک مسئله اجتماعی در جامعه مطرح شود. اکنون مشاهده شده که در کلانشهرها و مراکز استان‌ها با گونه‌ای از خانواده به‌عنوان خانواده مجردی روبه‌رو شده‌ایم.
هرچند باید دقت داشت که خانه مجردی ممکن است به چندین شکل دیگر هم مشاهده شود. مثلا دو نفر که بخواهند با یکدیگر یک خانوار را تشکیل دهند یعنی در حقیقت یک زندگی مشترکی مثل دو زن یا دو مرد با یکدیگر یا یک زن با یک مرد و بالعکس که خارج از چارچوب و ضوابط شرعی و عرفی جامعه ما است و در انتها حتی یک فرد به تنهایی بخواهد چنین روشی را برای زندگی خود برگزیند.

 

‌‌دلیل انتخاب این‌گونه زندگی و افزایش رشد آن در جامعه چه چیزی است؟

عوامل شکل‌گیری این پدیده بسیار است. عامل اصلی در ایجاد این پدیده در نگاه اول به تغییرات ارزشی در نسل‌های دهه 60، 70 و 80 بر می‌گردد. گرایش به ازدواج در میان جوانان این نسل‌ها کم شده است. براساس تحقیقات صورت‌گرفته هر چقدر که از 25 سال پیش به جلو می‌آییم، گرایش به تشکیل خانواده و ازدواج کم و کمتر شده، به طوری که بحث‌هایی چون تجرد قطعی و تاخیر در ازدواج به وجود آمده است. امروزه بسیاری از جوانان ترجیح می‌دهند که به صورت مستقل و تنها در یک خانه‌ برای خودشان زندگی کنند.
دسته دیگر افرادی هستند که در مضیقه‌بودن را دلایلی برای روآوری به زندگی مجردی می‌دانند. مضیقه در ازدواج یعنی این‌که فرد، گزینه مطلوب و ایده‌آلی را برای زندگی پیدا نمی‌کند، از سوی دیگر علاقه‌ای نیز به زندگی با خانواده‌اش ندارد به همین دلیل به زندگی مجردی روی می‌آورد. از سوی دیگر، یکی از عوامل مهم، بحث تحصیلات جوانان است. معمولا جوانانی که تحصیل‌کرده و شاغل‌ هستند برای رسیدن به استقلال در اندیشه، بیان، رای و به‌نوعی آزادی در زندگی به زندگی مجردی روی می‌آورند. این دسته به دلیل این‌که نیازهای اقتصادی خود را تامین می‌کنند به سوی خانه مجردی سوق پیدا می‌کنند. در واقع یک نوع روحیه استقلال‌طلبی در این افراد وجود دارد.

 

آیا بیشترین دلیل برای تشکیل این خانه‌ها تغییر در نگرش جوانان است و علاقه آن‌ها به فردگرایی است یا این‌که نهاد خانواده در ایران دیگر برای جوانان جذابیت ندارد؟

طبیعتا در شکل‌گیری خانه‌های مجردی  و  فرار از ازدواج عوامل بسیاری تاثیرگذار است. برای روشن‌ترشدن این قضیه  باید به مفهوم ایدئولوژی خانواده در ایران توجه کرد. همه کنش‌ها، اعمال و رفتارهایی که زیر یک سقف و در روابط بین اعضای خانواده صورت می‌گیرد به نوعی ایدئولوژی خانواده را تشکیل می‌دهد. بنابراین در ایدئولوژی خانواده ما می‌توانیم سه سطح را از یکدیگر تشخیص دهیم که شامل سطوح کلان، میانه و خرد است.

عوامل شکل‌گیری این پدیده بسیار است. عامل اصلی در ایجاد این پدیده در نگاه اول به تغییرات ارزشی در نسل‌های دهه 60، 70 و 80 بر می‌گردد. گرایش به ازدواج در میان جوانان این نسل‌ها کم شده است.


در سطح کلان این موضوع به تغییرات و تحولات نهاد خانواده در سطح دنیا بر می‌گردد. براساس آمار و تحقیقات خانواده امروزی در دنیا بیش از هر زمانی دیگری در حال تحول است. ایدئولوژی میانه به تغییرات و تحولاتی که در سطح ملی در نهاد خانواده به‌وقوع می‌پیوندد، اشاره دارد مثل بحث خانه‌های مجردی یا بحث تجرد قطعی، تاخیر در ازدواج و پدیده افزایش طلاق در ایران. در سطح خرد نیز موضوع به کنش‌های روزمره درون خانواده و روابط والدین و فرزندان مربوط می‌شود. بنابراین می‌بینیم که تحولات در خانواده حاصل موضوعات متعددی است.
بعضی از دلایل تشکیل خانه‌های مجردی در بحث رویکرد آسیب‌گرایانه و بعضی دلایل هم در بحث رویکرد معناگرایانه قرار می‌گیرد. مثلا فرض کنید که پدیده افزایش طلاق به‌عنوان یکی از عوامل ایجاد خانه‌های مجردی بسیار تاثیرگذار است. براساس نتایج تحقیقات و با توجه به افزایش آمار طلاق در گروه سنی22 تا 29 سال در پنج سال اخیر افراد مطلقه - زن یا مردش فرقی نمی‌کند- پس از طلاق حاضر نیستند به زندگی قبلی خود یعنی زندگی با پدر و مادر خود برگردند بلکه دوست دارند به طور مستقل زندگی کنند. زیرا همچنان در جامعه ما طلاق را یک تابو می‌دانند. از این رو ترجیح می‌دهند برای دور کردن فشار جامعه و اعضای خانواده به زندگی مجردی روی آورند. موضوعی که براساس ارزش‌های جامعه ما قابل پذیرش نیست.


وضع قانون برای ممنوعیت زندگی مجردی بی نتیجه است
سن ازدواج در کشور ما به دلایل مختلف از سن بلوغ فاصله گرفته که رفع نیازهای این دوران در جوامع غربی با روابط آزاد جنسی كه پشتوانه قانونی دارد، پوشیده می شود ولی در جامعه دینی ما چنین راهكاری اصلا قابل قبول نیست.
طبیعتا در چنین شرایطی، آشكار شدن آسیب‌های دوره بحرانی ناگزیر است، چرا كه نه می‌توان مطابق راهكار دینی، سن ازدواج را به دوران بلوغ نزدیك كرد و نه شرایط فرهنگی و اجتماعی حال حاضر اجازه می‌دهد جامعه در شرایط سالم زندگی کند.
اگر جوانی بخواهد بعد از اتمام تحصیلات ازدواج کند باید به طور متوسط تا 28 سالگی منتظر بماند که این خود آسیب‌های زیادی را به صورت عمومی بر جای خواهد گذاشت.

به نظر می رسد در این بحث نباید یک طرفه قضاوت کرد ، چرا که جوانان نیز برای خود دلایلی مطرح می کنند که شاید زندگی آنها به صورت مجردی قابل قبول باشد ولی آنچه مسلم به نظر می رسد، این است که با افزایش سن ازدواج و افسردگی و گوشه نشینی جوانان که بخش عظیمی از جمعیت کشور را به خود اختصاص داده اند، ورود به بحث زندگی مجردی نیاز به آسیب شناسی جدی و اختصاص کارگروه هایی برای بررسی این موضوع در وزارت ورزش و جوانان دارد که متاسفانه در سال های اخیر واژه جوانان آن از چشم بسیاری از مدیران پنهان مانده است.

 

 

منبع:تبیان