میرزا حسین معتقد ریشهری

استان بوشهر در دو سده اخیر شاهد حضور و ظهور بسیاری از فرزندان فرزانه خود در عرصه های مختلف علمی، فقهی، ادبی، اجتماعی، هنری و سیاسی بوده است که مع الاسف، غالب آنان به دلایل و عواملی که تحلیل هر کدام مجال و امکانی دیگر می خواهد برای نسل کنونی، کم شناخته و یا حتی ناشناخته مانده اند.

مرحوم مغفور، روحانی بزرگوار، شادروان میرزا حسین معتقد، معروف به فاضل اهرمی و متخلص به ” معتقد ” از افاضل آن روزگار هستند که بهتر است از زبان شاگردش مرحوم محمد علی خان سدید السلطنه اضافه نمایم که: ” میرزا حسین معتقد از افاضل روزگارند، مادرشان سیده و پدرشان از خواجگان ریشهر بوده اند و خود آن جناب در سال 1211 هجری شمسی در اهرم متولد و در ریشهر نشر و نما یافته و معتقد تخلص فرماید”.
مرحوم آدمیت، در جلد چهارم کتاب پر ارزش خود “دانشمندان و سخن سرایان فارس” می نویسد” معتقد. . . در دوازده سالگی برای تحصیل به خورموج ( مرکز دشتی ) رفت و به محمد خان دشتی پناهنده شد، علوم عربیه و فنون ادبیه، و فقه و اصول و حسن خط را بیاموخت. سپس برای تکمیل تحصیلات خود به عراق عرب رفت و چندی در آن جا اقامت گزید و در مدرسه سعادت بوشهر به تدریس عربی و ادبیات فارسی مشغول گشت و پس از چند سال از صحبت ناس ملول و در گوشه انزوا آرامید و به کتابت قرآن مجید و تالیف پرداخت”.

آثار شعری و قلمی مرحوم معتقد:
1. جواهر الزواهر ( کتاب موجود ) این تنها اثر چاپ شده شاعر است. بنا بر توصیه مرحوم آقا محمد علیخان، پدر سدید السلطنه در سال 1309 ه. ق و در شهر بمبئی هندوستان نشر داده است. همین دیوان شعر مجددا و به همت سدید السلطنه در سال 1324 ه .ق در چاپخانه گلزار حسینی شهر شیراز به چاپ رسیده است.
2. کتابی در غیبت و به زبان عربی موسوم به ” دلایل الظهور و علائم الحضور”
3. کتابی به شیوه کشکول، تحت عنوان ” مجموعه اللطائف ” که در بیان ظرائف و نوادر نوشته شده است.
سال وفات آن مرحوم سال 1299 هجری شمسی واقع شده است و آرامگاه آن مغفور در ریشهر و در مقبره خانوادگی در ضلع شمالی خانه مسکونی ایشان قرار دارد .
 
چند بیت از غزلیات آن مرحوم
گر ز چشم آن مه خورشید شمایل برود
رود از چشم، محال است که از دل برود
مهر او با گل من در ازل آمیخته شد
آن چه با هم شده آمیخته مشکل برود
بر مه روش چو پروانه و پروین دل خلق
گرشبی شمع صفت جانب محفل برود
نه چنان کشتی من در یم غم طوفانی است
که بشاید خبری زو سوی ساحل برود
آتش عشق تو آب و گل من داد به باد
عشق با حسن محال است مقابل برود
 
 
منبع: سرای من بوشهر