سرمايه فرهنگي و پايتخت فرهنگي

سرمايه فرهنگي و پايتخت فرهنگي
دکتر ايرج نبي پور

 

af552f32876b410سرمايه فرهنگي يک اصطلاح جامعه شناسي است که نخست توسط پير بورديوو ژان کلود پاسرون در سال 1973 بکار برده شد و سپس خود پير بورديو در سال 1986 ميان سه نوع سرمايه افتراق گذاشت :
1) سرمايه اقتصادي ( ماليه و دارايي ) ؛ 2/ سرمايه اجتماعي ( همبستگي اجتماعي ) و 3/ سرمايه فرهنگي . بر اساس تئوري بورديو ، اشکال دانايي ، مهارت ، آموزش وپرورش و هربرتري اي که به فرد موقعيت برجسته اي در جامعه اعطاء کند در زير چتر سرمايه فرهنگي قرار مي گيرد .
از اين رو سرمايه فرهنگي خود سه شکل ويژه دارد :
الف ) منش فرهنگي که شامل کاراکتر فرد و شيوه انديشيدن او است که متاثر از پديده سوسياليزاسيون است . ب) سيماي ابژکتيو که ماهيت مادي دارد مانند ابزارآلات علمي يا کارهاي هنري . بي شک براي دستيابي به اين دارايي هاي فرهنگي ، نيازبه منش فرهنگي است . ج) سيماي نهادي که به ارزشيابي آموزشي مي نگرد و سيستم ارزشي آن تنها در ارتباط با بازار کار مقياس گذاري مي شود . در هر صورت ، سرمايه فرهنگي يک تئوري عام است ورهيافتي فرهنگ محور culture- based است براي پيشرفت جامعه. بزرگاني چون پاول ويليس ، روبين ناش ، برنشتاين ، جکسون و داگلاس در پردازش اين تئوري سهيم بوده اند . امروزه در اقتصاد پسامدرن ، به سرمايه فرهنگي به هم وزني سرمايه اقتصادي نگريسته مي شود زيرا سرمايه فرهنگي همچون پول و ماليه مي تواند تبديل به ثروت ، قدرت و دولت شود .
از سوي ديگر تحليل گران نظريه سرمايه فرهنگي به برجستگي هاي اين سرمايه اشاره کرده اند . براي مثال ، مصرف کالاهاي فرهنگي داراي اثرات مثبت براي جامعه بوده و خلاقيت و ابتکار نوع بشر را افزايش داده، تحمل ديگران را فزوني و از جرم و جنايت در جامعه مي کاهد . از ديدگاه ترمينولوژي اقتصادي ، مصرف فرهنگ داراي اثر خارجي مثبت است ؛ زيرا با مصرف مداوم کالاهاي فرهنگي ، سرمايه فرهنگي افزايش يافته و در گذر زمان ، افزايش سرمايه فرهنگي اثرات سودمندي را به آحاد جامعه تزريق مي کند . براساس آناليز مدل ديناميک اقتصاد فرهنگي ، مصرف
کالاهاي فرهنگي نه تنها براي مصرف کننده آن سودمند است بلکه اين مصرف کننده با مصرف توليدات فرهنگي ، در ايجاد جامعه اي بهتر و متمدن تر سهيم مي شود . در يک فراگرد کلي ، سرمايه فرهنگي ، توسعه پايدار را تضمين کرده و با پلوراليسيم دانايي وپتانسيلي که در خود نهفته دارد ، موجب رشد پرشتاب جامعه به سوي پيشرفت مي شود . در اقتصاد دانايي محور ، سرمايه فرهنگي يک منبع ملي national resource و ابزاري براي خلاقيت و نوآوري innovation محسوب مي شود . بدين رو است که در اقتصاد کلان ، غول کشورهايي که سيستم اقتصاد خود را بر پايه اقتصاد نوين ، اقتصاد دانايي محور، استوار کرده اند از صنعت فرهنگ cultural industry صحبت به ميان آورده اند و بعنوان بخشي از سيستم اقتصاد کلان خود به آن نگريسته اند ؛ به زبان ديگر سرمايه فرهنگي را محيطي براي پرورش کارگران دانايي که واجد صفات نوآوري ، خلاقيت و تغيير پذيري در سيال آينده جامعه اطلاعاتي خواهند بود ، قلمداد مي کنند .
امروزه ، صنايع فرهنگي چنان رشد شتاباني يافته اند که کشور هاي شمال ، برنامه استراتژيک توسعه اقتصادي خود را بر اين پايه استوار کرده اند .به عنوان مثال ، ايالات متحده سالانه 450 ميليارد دلار ( 5 درصد GDP ) خود را از کپي رايت صنايع فرهنگي فيلم ، موسيقي ، چاپ و نرم افزار بدست مي آورد . در چنين فضايي است که در هزاره جديد ، کلان شهرهاي اقتصادهاي غول در جستجوي عنوان پايتخت فرهنگي به جاي پايتخت اقتصادي هستند و براي گرفتن اين عنوان با يکديگر به رقابت پرداخته اند و استراتژيسين هاي اقتصادي آمريکا ، در حال طراحي تدوين پروژه پايتختي نيويورک هستند و اروپائيان نيز در قالب طرح پارلمان اروپا وکنسول اتحاديه اروپا ، از سال 2005 يک شهر اروپايي را براي گرفتن اين لقب معرفي مي کنند . کشورهاي اسلامي نيز ضمن صدور بيانه رسمي تنوع فرهنگي خود در سال 2004، در چهارمين کنفرانس اسلامي در الجزاير ، به انتخاب سالانه يک شهر در کشورهاي عربي ، آفريقايي و منطقه آسيا بعنوان پايتخت فرهنگي از طريق سازمان فرهنگ ، علم و آموزش کنفرانس اسلامي اهتمام مي نمايند که ما حصل آن انتخاب تيمباکتودر جمهوري مالي در آفريقا ، آليپودر جمهوري عربي سوريه و اصفهان در جمهوري اسلامي ايران در سال 2006 مي باشد .
در همين راستا ، حرکت بي همتاي نويسنده پرتوان جنوب ، استاد جناب آقاي ياحسيني در ارائه طرح بوشهر پايتخت فرهنگي خليج فارس بسيار ستايش برانگيز و قابل تعمق است . استاد بر اساس کنکاش هاي تاريخي – فرهنگي خود در پيشينه استان بوشهر ، اين پروژه را طرح نموده اندو هدفي جز سرافرازي و سربلندي استان در گستره خليج فارس نداشته اند ، اما پافشاري در اين طرح خود مي تواند چالش برانگيز بوده و موجب تفرقه و دشمني هاي نو پديد شود ، از سوي ديگر عنوان پايتخت فرهنگي يک لقب ديناميک است و نمي توان اين عنوان را ثابت براي يک مکان جغرافيايي خاص برگزيد . زيرا نهاد پايتخت فرهنگي خود مفهومي خاص در تئوري پيچيد ه و غامص عام سرمايه فرهنگي است که به آن پتانسيل تغيير اعطاء کرده و در ترمينولوژي اقتصادسياسي جامعه اطلاعاتي بعنوان پروموتور توسعه پايدار محسوب مي شود. از اين رو براي زدودن ايجاد تفرقه و جدايي در منطقه خليج فارس و خلق پتانسيل رقابتي در گستره اقتصاد نوين مي بايست اصطلاح پايتخت فرهنگي براي منطقه ابرانرژي و ژئوپلتيک خليج فارس بصورت طرحي جامع نگريسته شود تا ضمن رعايت منافع تمام شهرهاي اين منطقه ، رقابت براي خلق سرمايه فرهنگي نيز بعنوان قوه محرکه اقتصاد نوين لحاظ شود .از اين رو با ستايش از انديشه والاي استاد ياحسيني شايد اين طرح بدين صورت قابل ارائه باشد که واژه پايتخت فرهنگي يک لقب ناپايدار است که سالانه به يک شهر از منطقه خليج فارس اطلاق خواهد شد به شرطي که اين شهر بتوا ن شاخص هاي لازم را کسب کند . از اين طريق مي توان شهرهاي خليج فارس را در يک ماراتن فرهنگي جاي داد وبي شک تلاش براي کسب و يا نگهداشت اين عنوان ، موجب خواهد شد که سرمايه فرهنگي منطقه روبه فزوني گذاشته و بر اساس مدل ديناميک اقتصاد فرهنگي ، اقتصاد منطقه نيز رشد شتابان يافته و به غناي عمومي افزوده گردد. در طرح پيشنهادي توصيه مي شود که اتحاديه اي از کشور هاي منطقه خليج فارس با عنوان پارلمان فرهنگي خليج فارس براي تصويب پيش نويس اساسنامه پايتخت فرهنگي خليج فارس تشکيل شود و پانل انتخاباتي (selection panel ) آن هر ساله به درخواست هاي شهرهاي کانديد رسيدگي نموده و اسامي شهرهاي واجد الشرايط را جهت انتخاب نهايي به پارلمان معرفي نمايد .
براي انتخاب شدن براي پايتخت فرهنگي اروپا ، شهر کانديد شاخص هاي خود را از چهارسال قبل به پارلمان اروپا و کنسول اتحاديه اروپا ارائه مي دهد . شاخص هايي که براي انتخاب پايتخت فرهنگي خليج فارس مي توان ارائه داد شامل موارد ذيل است :
1) شهر کانديد بايد نقش خود را در فرآيند فرهنگ مشترک خليج فارس نشان داد و ميزان سهم خود را در آفرينش وجه برجسته فرهنگ خليج فارس نمايان سازد .
2) شهر کانديد مي بايست نقش خود را در جنبش هاي زنده هنري منطقه خليج فارس نشان دهد .
3) ميراث فرهنگي ، معماري شهري و نشاط و کيفيت قابل قبول زندگي روزمره در بدنه بافت معماري خودرا ترسيم کند؛ به زبان ديگر؛ داشتن معماري تاريخي و شهري فرسوده ملاک نيست و جاري بودن زندگي پر نشاط در گوشه وکنار اين ميراث و زنده بودن نشانه هاي حيات در اين بافت تاريخي از شاخص هاي مهم است .
4) برنامه روزانه اي از فعاليت هاي فرهنگي سال پايتخت فرهنگي خود نشان دهد که در طي يک سال عنوان پايتخت فرهنگي ، چه فعاليت هاي فرهنگي را در گستره شهر تدارک ديده است، به طوري که تمام فعالان فرهنگي شهر در بخش هاي روحاني ، عقلاني و احساسي فرهنگ درگير شده و به توليد سرمايه فرهنگي مبادرت کنند .
5) امکان حضور و مشارکت فرهنگي فعالان همتا از شهرهاي ديگر منطقه خليج فارس فراهم نمايد .
6) شاخصي ارائه دهد که نشان دهد براي کسب عنوان پايتخت فرهنگي، تمام مردم شهر به جنبش mobilize آمده و فعالانه مشارکت کرده اند .
7) شيوه هايي ارائه دهد که امکان حضور شهروندان ديگر حوزه خليج فارس در رويدادهاي فرهنگي پايتخت وجود داشته باشد که اين حضور نيز مي توان بصورت مجازي با بکار بردن روش هاي مولتي مديا و چند زباني تدوين شود .
8) چه روشي را در سال عنوان پايتخت فرهنگي براي ارتقاء گفتمان ميان فرهنگي در حوزه خليج فارس و فرا منطقه اي در سطح جهاني تدارک ديده است؟
9) چه زير ساخت هايي را براي جلب توريسم فرهنگي به انجام رسانده است؟.
10) از تکنولوژي اطلاعات IT براي گسترش سرمايه فرهنگي چگونه استفاده کرده است .
11) ازچه خلاقيت هايي creative براي پيشبرد سياست فرهنگي بهره جسته است و چگونه از نوآوري هاي هنري حمايت مي کند .
12) چه روش هايي را براي دسترسي آسان به دارايي هاي فرهنگي شامل موزه ، تئاتر ، مکان هاي باستاني و ... فراهم ديده است .
13) چه ميزان زنان و جوانان را براي مشارکت در فعاليت هاي فرهنگي ترغيب وتشويق کرده است .
14) چه پروژه هايي را براي ارتقاء و افزايش همبستگي اجتماعي تعريف کرده است .
15) چه ميزان در ايجاد اشتغال و رشد مشاغل فرهنگي تلاش کرده است ؟
16) آيا در تدوين استراتژي براي توسعه شهري بر اساس ميراث معماري اهتمام کرده است ؟
17) چه ميزان پروژه هاي تحقيقاتي فرهنگي اجرا کرده است ؟
18) چه ميزان در ساخت زير ساخت هاي فرهنگي شهر مانند ساخت تئاتر ، موزه ، سينما و ... تلاش کرده است .
براي مثال شهر لندن که خود را براي پايتخت فرهنگي اروپا در سال 2012 کانديد کرده است ، هم اکنون با داشتن 200 موزه ، 18 هزار ساختمان تاريخي ، 100 تئاتر و 500 سينما ، براي بدست آوردن شاخص هاي لازم تلاش مي کند .
ممکن است هنوز راه درازي براي حضور بوشهر در المپيک پايتخت خليج فارس وجود داشته باشد ، اما بازنگري در اين شاخص ها و تدوين سيستم ارزشيابي ديناميک ، ما را براي رسيدن به اين عنوان ياري خواهد داد .

References
1. Eichner T, Runkel M, Wagner A. Cultural goods consumption and cultural capital. The First World Culture Report (2000) of UNESCO.
2. Center for Arts and Culture. America,s cultural capital recommendations for structuring the Fedral role. Art, culture and the National Agenda, March 2001.
3. Broady D. What is cultural capital. Sosiologisk arbok 2000.2.
4. Throsby D. Cultural capital. Journal of Cultural Economics, 1999;23:3-12.
5. Scandizzo PL. Cultural consumption, growth and chaos. Simulation Practice